admin
-
رمان آنلاین
رمان عشق صوری/پارت چهلو یک
همه جا خالی بود. خالی از هر نوع وسیله ای… گشتی توی خونه زدم نا رسیدم به اتاق خواب.هیچکدوم از…
بیشتر بخوانید » -
رمان آراز
رمان آراز/پارت هفت
_ دوستش داری !؟ با شنیدن این حرف امیر جا خوردم چند دقیقه طول کشید تا به خودم بیام ،…
بیشتر بخوانید » -
رمان آراز
رمان آراز/پارت شش
اردلان با شنیدن این حرف من به سمتم اومد محکم بغلم کرد که دستام رو دورش حلقه کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنلاین
رمان عشق صوری/پارت چهل
عقب عقب رفتم و بدون اینکه بچرخم درو باز کردم و دوباره به خودم توی آینه خیره شدم اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنلاین
رمان عشق صوری/پارت سیونه
با پوزخند براندازش کردم.درست شبیه به یه دختر بیست و چند ساله بود نه یه زن سی و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آراز
رمان آراز/پارت پنج
این زن رو نمیشناختم دیگه آیا واقعا این همون عمه مهربون و دوست داشتنی من بود پس چرا انقدر عوض…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنلاین
رمان عشق صوری/پارت سیو هشت
دو بازوم رو گرفت و از پشت کشوندم تو بغل خودش .سرش رو برد تو گردنم و با مکیدنش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آراز
رمان آراز/پارت چهارم
وقتی ازم جدا شد با درد بهش خیره شدم اشکام تموم صورتم رو خیس کرده بودند تموم مدت داشتم التماس…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنلاین
رمان عشق صوری/پارت سیو هفت
اون حرف میزد و من غصه میخوردم.دلممیخواست دستامو بزارم روی جفت گوشهام تا دیگه چیزی نشنوم. هر وقت…هروقت من…
بیشتر بخوانید » -
رمان آراز
رمان آراز/پارت سوم
با شنیدن صدای زنگ در خونه رفتم تا در رو باز کنم با دیدن مادر و خواهر اردلان نفسم رو…
بیشتر بخوانید »